دست نوشته های من

اینجا شعرهایم،احساسات وانچه را درون دارم مینویسم

دست نوشته های من

اینجا شعرهایم،احساسات وانچه را درون دارم مینویسم


سلام گرجی هستم اینجا رو برای نوشتن دست نوشته هام انتخاب کردم خوبه که کپی با ذکر نام نویسنده باشه لطفا😋 تشکر.😆

صدای نفس های تو،
نت های زندگی من روی پنج خط دنیا
و دیگران آرشه ای روی تنم ،
آب میکنند تمام تنم را
برای من تنها " نفس های تو" کافیست.🌹


نویسندگان

این آیین زندگی من است

در بی خبری صبحگاهان برمیخیزم 

فارغ از هرگونه خیال برمیخیزم

با خود اندیشه ها کردم و گفتم به شود ...غم مخور 

زین دو روزی که گذشته به نشد بدتر بشد

من نمیدانم چه خوابی دیده ای ،ای سر نوشت

کاش هم سر نوشت را می‌شد از سر...نوشت

گر تو نوشتی که بمان بی همزبون  

پس بگو تا من بگویم بی چرا باشد همین

از دو روزی که گذشت بر منو حالم تو بدانی یا ندانی

سوختم از غم حال و غصه اکنونم

زندگی این است ای جان جانان سخت نگیر

در پی آسودگی بفکر خویش این  شده رسم زمانه


بخشش

کاری به دنیا  و کلیشه هاش ندارم 

من رها کردم هرچی که دارم ندارم

گذشتم از همه حتی خودم 

بخشید هرچی وهرکی رو دلم

من رها کردم هر غمو اندوهم

من رها کردم نگاه غمگینم

خندیدمو چرخیدمو گشتم زمینو

غافل از اینکه آخر دنیا همین جاست

ته دنیای هر آدم کنارش همونجاست 

گذشتم  از آخر دنیا همین جا

بخشیدم دنیارو به هرکی که اونو خواست

در کنار این همه عدد و حساب 

آنچه قابل حل روی کاغذ نیست

حس ام به چشمانی است 

که نشد دسته تماشا را از آن کوتاه کرد...

‏من چه ساده قصه چشماتو میفهمم

‏بی هیچ اجباری اینو تنها من میفهمم

‏تو چه آسون گرفتی هرچی تو دنیارو 

‏همیشه با لبخندت دادی جواب دنیارو

قهوه های تلخی که من می نوشم 

جانا چه شبیه رنگ چشمان تو هست

اندوه چشمان سیاهت کتمان کردنی نیست

و گاه گاهی یاد چشمان تو می افتم

و بازهم پرسه زدم در پیاده رو شعر 

این روزها چنان خیال مرگ در وجودم می دود

 که گاهی از ترس تنهایی مرگ ،چشمانم می گرید 

و این افکار با بی رحمی ،صبح و شب در من ریشه دوانده

آنقدر که دیگر هیچ از من نمانده، رهاشده و وامانده

وامانده از زندگی خود و همین بس که به کنجی کز کرده

و درانتظار نگاهی از سرزبونی که گاهی زندگی میکرد برمن بیچاره

بیچاره برای من یعنی همان دخترک بی چاره ایی که تمام چاره های زندگیش از دست رفته