عاشقانه برای تو می نویسم
میشه تو باشی و برای تو نخونم
من که مدیونم به عشقت
من که لبریزم از عشقت
من میونه این همه غصه
عجب صبری دلم داره
اینکه آروم آروم می باره بارون
دست خودم نیست دلم می گیره
قلبم میکوبه پشت این شیشه
چشمم هم درد بارون می باره
یادم میاد که تو تنهای تنها
از من تنهاتر کی جز تو میشه
منه مغرور رو از تنهایی نترسون
من یه عمری به تنهایی خو،دارم
صبح روزگارم تمام شده عادت
من از این عادت هام می ترسم
می ترسم ،می ترسم
دلگیرام از این سکوت تلخ
خسته ام از این فریاد سرد
نه انگار از این بی طعمی ها رهایی نیست
نه از این جدایی ها وصالی نیست
میشود گاهی به حال من رسید.
درد بی درمان عشق راهم چشید.
میشود در کوچه ی بغض قاه قاه هم گریست.
چاره ی هر بغض راهم گریه کرد.
چاره ی دل را تو میدانی عزیز.
میدانی که دل در دست تو دارم عزیز.
میترسیو ازمن دور میشی ای عزیز.!
عاقبت گالیله گردم تا که باز بینم روی تو عزیز.
گالیله وقالیله وگردی زمین می رساند بازهم من رابه تو ای عزیز!